هزار راه نرفته در این وبلاگ به شهداو....می پردازیم شنبه 22 مهر 1391برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : ali.b
حاج احمد در یکی از روزهای که منافقین دستور داده بو دند که هر که با لباس سپاه یا با ریش باشد با چاقو یا سلاح دیگر به چنین افرادی حمله کنند حاج احمد با ماشین سپاه با چند نفر از همرزمانش روی پل حافظ در حال عبور بودند که یکی از همرزمانش به حاج احمد میگه حاجی تو زن وبچه نداری شیشه ماشین ببر بالا مگه نمی دونی منافقین نارجک تو ماشین پاسدارها می اندازند حاج احمد به راننده میگه بزن ترمز هرکی می ترسه بیایید پایین حاجی میگه (من با خدای خود عهد بسته ام که به دست شقی ترین افراد یعنی اسراییل ها کشته شوم) این حرف حاج احمد در پاییز سال 1360که هنوز حاج احمد در نبرد با دشمنان بعثی هستیم می زند چون که او با خدا عهد بسته بود وخدا هم خلف وعده نکرد وبه آرزویش رساند وین اتفاق در تاریخ 14/4/1361 می افتد وبرای همیشه حاج احمد بین ما رفت یک قوم تو را اسیرخواند یک قوم تورا شهید
نامردان عکس تو را زخویش می رباییند راوی آقای علی قاسمی نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |